I'd consider myself a realist, alright? But in philosophical terms I'm what's called a pessimist... I think human consciousness is a tragic misstep in evolution. We became too self-aware. Nature created an aspect of nature separate from itself - we are creatures that should not exist by natural law... We are things that labor under the illusion of having a self, that accretion of sensory experience and feelings, programmed with total assurance that we are each somebody, when in fact everybody's nobody... I think the honorable thing for our species to do is to deny our programming. Stop reproducing, walk hand in hand into extinction - one last midnight, brothers and sisters opting out of a raw deal.
سلام
امیدوارم سلامتی برقرار باشد.
به نظر من نویسنده قبل از آنکه یک رئالیست باشد یک فیلسوف است. کسی که در عمق مطالب نظر داردو از دو منظر گفته های ایشان را میتوان ارزیابی کرد:
- از دریچه طبیعت گرائی: اگر طبیعت منظورمان آنچه که بر روی این کره خاکی (که سرسوزنی هم از هستی بحساب نمیآید) باشد ، بله کاملا" حق دارند. هوشمندی انسان را طبیعت برنمی تابد. و بقول ایشان هوشمندی انسان یک خسران برای طبیعت است.
-از دریچه انسان گرائی: افکار ایشان برای جامعه انسانی بازدارنده است . انسان خواه ناخواه موجودی ناطق است و موجود ناطق خواه ناخواه هوشمند میشود ، رشد عقلی می کند ، کنجکاوی می کند و برای شناخت به اطرافش دست درازی می کند.
گمان می کنم جامعه انسانی نیاز به این نوع تفکر دارد تا بتواند در تقابل با تکنولوژی قرار گرفته ، ایده جدید ارائه کند.
ببخشید زیاده گوئی شد.
ارادتمند، یک آدم معمولی