تهوع (به فرانسوی: La Nausée ) یکی از معروفترین رمانهای ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسنده اگزیستانسیالیست فرانسوی است.
نه رمان را خواندهام. نه فرانسوی بلدم و نهچندان اطلاعات قابل عرضهای دربارهی اگزیستانسیالیست دارم. حتی برای بار دوم که خودم و نه به مدد ctrl+c جان، تایپش کردم؛ فهمیدم تلفظش هم از روی حافظه، خارج از دایرهی تواناییهای من است. اما خیلی مهم نیست. مهم این است که هربار که چشمم به اسم رمان خورده است، فکر کردهام به اینکه داستان دربارهی کیست. یا دربارهی چیست. بسته به بازهی زمانی و اتفاقات روزمره و الخ، هربار به کسی یا چیزی ربطش دادهام. گاهی به بزرگی در تاریخ، گاهی به حقیری در جغرافیای زعفرانی، گاهی به صدای خدای بی اخلاقی و گاهی هم به قولهای فرانسوی و عمل های شمال تهرانی. گریهی حضار.
اینبار اما به این فکر کردم که از تهوعترین موجودات، کسانی هستند که قلمشان یا دوربینشان یا هرچه از این جنسشان، برکتی دارد. مزهای متفاوت دارد و اصرار دارند که این مزه، با اسم خودشان و نام پدریشان گره بخورد. این "اسم" من را سیفونش را بکشید، قول میدهم زندگیتان حداقل یک وجب از زمین بالاتر برود.
دوست عزیز محترمی عکاس، نه از این پیزوریها که سرطانمآبانه تکثیر میشوند و میشوند تا ناکجا؛ درست و درمان، به سبک و تکنیک مسلح، بایوی اینستا زده بود: "کپی بدون ذکر نام مجاز است، ذات عکس برای دیده شدن است نه کسب شهرت". این را کنار ذات متن بگذارید که اگر برای خوانده شدن و رساندن پیام است، یا ذات خیلی رسانههای دیگر که راه را گم کردهاند و بین باقالیها سخت سرگردانند.
تهوع یحتمل راجعبه آن نویسندهی بلاگی است که سردر خلا زده است "کپی برداری نکنید، از ما گفتن". درآخر اشاره کنم که اشتباه نشود، خلا خدایی نکرده توهین نیست، که تنها نقطه دنیاست که همه کمی تا قسمتی مضطرب داخل و خرسند و خندان خارج میشوند، مسکن است، جان جهان است (علیه الرحمه).