"برج بسته است!"
جمله عجیبی است. برای هربرجی؛ اما با افزایش ابعاد برج، حجم تعجب وارده بصورت نمایی زیاد میشود. (نمایی: چیزی که خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکنی زیاد میشود، مانند خرج بعضی پسرها همزمان با ورود بعضی دخترها به زندگیشان.) برج اگر میلاد باشد که خودتان تصور کنید حجم تعجب وارده به سطح را که معادل است با فشار. فشاری که از کوبیدن سر ظهر تا برج میلاد ضربدر دعوت به یک مراسم رسمی ضربدر پشت در ماندن و بلاتکلیفی به توان بیصاحبی مملکت حاصل میشود. مملکت بی صاحب است خیلی جددی! فشار به همه جایمان آمد، نشستن برایمان سخت شده بود این آخری. آخری یعنی همان موقع که گفتند رزرو بودید و خبرتان نکردیم که به کمکتان احتیاجی نیست و باید ببخشید! ماهم البته راستش را بخواهید همچین ناراحت نشدیم. رفتیم بام!
شما خودت دودوتا چهارتای منطقی هم بکنی روی کاغذ کاهی با پر کلاغ، میتوانی بفهمی که شبهای احیا، بام باید هم شلوغ باشد. شلوغی که جا نباشد بنشینی، نه لبهای، نه نیمکتی، نه هیچی! دلیلش هم واضح است، نزدیکی بیشتر به خدا! ارتفاع و کم شدن نویز شهر، البته یک نظریه هم جدیدا مطرح شده است که میگویند از یک ارتفاعی به بعد اسلام آنتن نمیدهد که خب، دستش را میگیرند در ارتفاعات و چرا شهر نه را. نقطه.
و غیره و غیره و غیره و در حوصله کیبرد نیست. آخرش میماند اینکه شب را در خانهی یکی از دوستان صبح کردن که رانندگی به کرج ساعت 4صبح همانا، معلق به ملکوت اعلی رفتن همانا.
خانوادهی دوستداشتنی بودند. کمی تا قسمتی حسودی برفت که بماند، اما نکتهای برای چندمین بار توجه من را به خود جلب کرد. اینکه پدر خانواده که خیلی هم به ایشان ارادت پیدا کردم در پرانتز، روزه نمیگرفت و مادر خانواده صبح که ما در بی موقعترین وقت ممکن رسیدیم، مشغول فرآیند سحری!
خانوادههای زیادی را دیدهام که اینطور است. جدا از خانواده، انگار آدم ها همیناند. مردها در اوایل زندگی مومن و بعدش برعکس و زن ها برعکس مردها! مادربزرگ بدون نماز معمولا از آن پدیدههای نادر است (سجاده را بخوانید کلیسا، بخوانید اهورامزدا، بخوانید ایمان). چرا؟ نمیدانم. اگر فکر کردید که همهی اینها را گفتم که آخرش نظر بدم، خب اشتباه فکر کردید. صرفا ذهنم یکجاهایی که مردها معمولا این شخصیتها و زنها یکسری شخصیتهای دیگر را دارند چرخ میزند. که نیاز به حمایت شدن از یک طرف که خب چه حمایتی بهتر از یک موجود قادر و عاقل و غیره و ذالک مثل خدا. از آن طرف، نیاز به مستقل بودن و زور بیشتر هیچکس را قبول نکردن، حتی اگر خدا باشد. مرد است دیگر، خدایی میکند در دنیای خودش!
search کنید خودتان، هم به درد دنیاتان میخورد، هم به درد آخرت!