دست خط و sms و pm تو تلگرام و وات'ز اپ منو و تو، تا ساعت پنج صب... و کوفت و الخ، حتی صدای پشت تلفن و چهره از اسکایپ؛ هیچکدام نمیتوانند ذرهای از دلتنگی آدم را کم کنند، حتی رقیق کنند؛ مثل آب یخی که همراه شربت سرور میشود! هم رقیق میکند، هم خنک میکند، هم کیف میدهد! اینهمه تکنولوژی و دستآوردهای بشر و فلان که "ان الانسان لیطغى ان راه استغنى" اندازهی یک لیوان آبیخ کار نمیکند برای دل آدم!
آدمیزاد کلی ریزهکاری دارد. بوی عطرش؛ بوی دهانش وقتی کمی گشنه است؛ مدل لباسش، مدل نگاه کردنش و هزار چیز دیگر. اصلا صدای آدم با حرکات صورتش معنی دارد؛ حرکات صورتش با طرز راه رفتنش که گاهی مثلا بپر بپر دارد، مثل خرگوش! و طرز راه رفتنش با حرکتهای شل و ول دستش وقتی عجله ندارد یا سفت و مشت کرده وقتی تندی باید به کاری برسد. شوخیهایش با صدای خندهاش؛ با چین و چروکای که دور چشمانش میافتد موقع لبخند زدن؛ با زبان کوچیک ته حلق و تمام سی و دو دندان موقع قهقهه زدن. ناراحتیاش با اشکهایش؛ با موفموفاش و آب دماغاش و لکهی روی لباس تعریف میشود و گاهی هم تحریف!
آدم مثل خورش قیمه میماند کم و بیش، نه به خوبی قیمه که جفاست در حق خورش نازنین! ولی خب. صدایش میشود رب گوجه، تصویرش میشود گوشت قرمه، نوشته اش میشود لپه و همینطور خودتان یک رابطه یک به یک از خورش قرمه به آدم بزنید! بعد بیاید کمی تا قسمتی منطقی باشیم؛ دلی باشیم؛ هرچیز که خودتان میدانید اصلا! شما خودتان رب را خالی خالی میخورید؟
هی سعی کردهایم آدمها را یکطور برای خودمان شبیهسازی بکنیم، دست خط را اختراع کردیم. بعد گرامافون و نوار کاست و دوربین عکاسی و اینترنت و جدیدتر ها هم همین شبکه های اجتماعی! آدم ها قلنبهشان خوب است؛ با مدل مو و رنگ چشم و صدای عطسهی خرکیشان و حتی بوی گند پایشان! لیمو عمانی و چوب دارچین هم برای خورش قیمه لازم است؛ اصلا حیاتی است! خورش قیمه ای که لیموعمانی نداشته باشد میشود خورش فیسبوک؛ به همین بینمکی!