۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میرزا» ثبت شده است

دو فروند روح فعال

من کی‌بورد که میاد زیر دستم، دیگه نمی‌دونم کی برد! کی باخت! کی اومد، کی رفت! کی به دنیا اومد و کی مُرد!
همه چیز بستگی به وضعیت هوای روز نوشتن دارد؛ بستگی به اتفاقات سریال آن شب؛ حال شخصیت رمانی که چند وقتی هست که نیست! تنبلی بد دردی است؛ بیشتر از 140کاراکتر توییتر-طور را که می‌بینم، حوصله ام در می‌رود؛ مثل کش تنبان! می‌خورد به در و دیوار، کبود می‌شود، تا شب غر می‌زند، روزم را زهر مار می‌کند! جدیدا خیلی بی حوصله شده است حوصله‌ام! 
چیزهایی که می‌نویسم، گاهی بودم، گاهی بودن! گاهی نبودم، گاهی نبودن! هستم یا نیستم؛ بودم یا نبودم، «بودن یا نبودن» انگار هنوز هم مسئله این‌ است! مسئله حل کردن هم که کار من نیست. من فوقش بتوانم اوضاع‌م را با میرزا همین‌قدر شکرآب نگه دارم که دعوایم نشود بزنم درب دکان را گل بگیرم!
مفید و مختصرش می‌شود نه من میرزام و نه میرزا من! دو روحیم تو یک بدن! البته سه چهارتا روح دیگه هم هستن، ولی خسته‌ن! زیاد صحبت نمی‌کنند! شانس آورده ام! الان هم جا کم است. بیشتر از دو فروند روح فعال، آدم را منفجر می‌کند!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا

ب بسم‌ الله

سلام؛

 بی‌کار یا با‌کار، خوش یا ‌ناخوش، سرماخورده یا سالم (مثه الان که "سرما" خورده منو!!!)...نوشتن ی دنیایی داره!
صفحه سفید رو که می‌ذاری جلوت...تویی و کاغذ و خودکار (مانیتور و کیبورد هم میشه! :| ) و ی دنیایی که میسازیش...از اول! از ب‌ بسم الله...

آدما (حداقل من!) دوس داریم قدرت داشته باشیم...ی قدرت بی‌نهایت. وقتی داری می‌نویسی...خودکارت میشه عصای موسی، می‌تونی باهاش دریاهارو بشکافی، میتونی ماهو نصف کنی، میشه به همه مردم دنیا از تو ی سبد دبل-برگر با سیب‌زمینی و نوشابه بدی...می‌تونی هر کاری بکنی، اصن میشه دریاهارو بسازی...توشم بجا آب، شیرکاکائو بریزی، بدون روغن پالم و نگه‌دارنده!  یا ماهو 6 ضلعی با ی ضبدر روش بسازی...خلق کنی...

همیشه فک می‌کردم نوشتن چرا اینقد خوبه؟ چرا آدمو آروم میکنه؟...یکم که فک کردم، نویسنده خدای دنیای نوشتشه!...

مواد لازم برای "خدا" شدن...کاغذ، خودکار، ی بیکار که در سر سودای ربوبیت داره و ترجیحن ی لیوان چایی! (لیوان چایی رو بسته به ذائقه‌ی خانوادتون می‌تونین با قهوه یا دم‌نوش های گیاهی جایگزین کنین! )

تیتراژ به خانه برمی‌گردیم...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا