۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرطان» ثبت شده است

آدم ‌های عادی هم سرطان می‌گیرند...والا...

   همین الان...دقیقا همین لحظه‌یی که شما مشغول به بالا پایین کردن شایعات یا واقعیات درباره‌ی خواننده مرحوم در شبکه‌های اجتماعی هستید. همین الان که فکر و ذهنتون مشغوله که شنبه تابوت خالی بوده یا پر. همین الان هستند کسانی که دارند از سرطان درد می‌کشن. البته سرطانشان "معروف" نیست. این آدم‌ها می‌توانند پسر جوان همسایتان باشند. می‌توانند دختر کوچک آن فامیل دورتان باشند. می‌تواند دوست دوران دبیرستانتان باشد که مدت‌هاست از او بی‌خبرید.
   یک ذره هم به فکر آن‌هایی باشیم که هستند و معروف نیستند، همان‌هایی که با یک زنگ، یک شاخه گل، یک کمپوت گیلاس، در صورت امکان آناناس! می‌توانید دنیا را به آن‌ها هدیه کنید.
   میتوانیم به فکر علت هم باشیم. کمی درباره ی "چرایی" فکر کنیم تا درباره "چگونه برنده بشم؟؟ :-؟ " در مسابقه‌ی "کی بیشتر طرفدار پاشایی بوده و بیشتر دوستش داشت؟ "
   این بلا، سرطان را می‌گویم، چند وقتی است که شدید به جان ملت افتاده است. نمیدانم شاید برای خشک شدن دریاچه ارومیه باشد. شاید برای فیلترینگ و پهنای کم باند اینترنت. شاید هم به علت اختلاف فدراسیون فوتبال با رسانه ملی و عدم پخش 90 باشد. دور از ذهن نیست تاثیرات گردو شکستم های کودکانه‌ی مجلس با دولت بر سر وزارت علوم...ولی مطمئنا بخاطر آلودگی هوا نیست، بخاطر پالم و نگه‌دارنده هم نیست. اعصاب خراب هم که ثابت شده است برای سلامتی لازم نباشد، مفید هست! 
   خلاصه که از مسئولین تقاضا می‌شود اقدامات عملی لازم را برای مقابله با اشاعه‌ی سرطان در جامعه، اجرا کنند. اصلا اسید بپاشند روی سرطان. قول می‌دهیم اعتراض هم نکنیم. به رسانه ها هم می‌گوییم از این چیز کوچک، بحران ملی نسازند! نیم لیتر اسید است دیگر...شما بچه که بودید؛ جوهر لیمو نخوردید خودتان؟ لای لواشک نمی‌ریختید بعد به‌به و چه‌چه دیگر؟؟ از تلاس های بی شائبه‌ی قوه قضاییه هم پیشاپیش سپاس‌گزاریم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا

مرتضی پاشایی ها

مرتضی پاشایی؛ اسمی که چند وقتی بود که همه‌جا به چشم می‌خورد. روی جلد اکثر نشریات تا اقصی نقاط دنیای مجازی هم‌نسلای من که می‌شود فیسبوک، اینستا و... . همه‌جا پر شده بود از دعا برا سلامتی و اخبار ضد و نقیض و بعضا شایعاتی درباره سلامتی آقا مرتضی. دیگه متاسفانه کار از کار گذشت که به بعضی ها چیزی بگم. به اون بعضی ها که برای چهارتا "لایک" بیشتر خیلی راحت در این مدت دل کلی آدم را لرزوندند. صحبت من با اون دوستایی است که می‌خواستن فعل "یکی هست..." نشه "بود" ولی خب...شد! 
از وقتی من یادم می‌آید، باید برای یکی یک اتفاقی می‌افتاد تا دورش جمع می‌شدیم. بعد تا دوباره اوضاع یکم بهتر می‌شد، دوباره غیبت ها و زیرآبی ها شروع می‌شد. دوباره "پارسال دوست، امسال دشمن!"
قصه همان قصه است. قصه ی "پارسال فَن، امسال شلغم!".داستانی که اول کار یک آتش کوچک بیشتر نیست؛ یک عکس، یک کلیپ، سی ثانیه فایل صوتی. بعد ماها اینقدر به این شعله فوت می‌کنیم تا الو بگیرد و بیافتد به زندگی اون خواننده، بازیگر، اون "آقا مرتضی"ی نوعی. چندبار تا حالا روی سونامی که قراره ساحل "آبرو"ی یک "آقا مرتضی" را نابود کند، موج‌سواری کرده‌ایم؟ مارک تخته‌ی‌ موج‌سواری هم "وایبر" بوده یا "واتزآپ" یا هرچی. 
حالا خیلی هم راه دور نرویم. یک قانونی وجود دارد به نام "کپی رایت". ترجمه کوچه بازاریش می‌شود "آهنگ حلال" گوش دادن مثلن. چند نفر از ما تاحالا آهنگ هایی دانلود کرده‌ایم؛ حلال نبوده؟
بیاییم بجای مسابقه‌ی "کی بیشتر آقای پاشایی رو دوست داره؟"که تبش جامعه را گرفته؛ کتاب های آقا مرتضی ها را PDF دانلود نکنیم. آرشیو کارهای آقا مرتضی ها را از بغل خیابان DVDایی دوهزار تومان نخریم.آهنگ های آقا مرتضی ها را بجای خریدن دز...دانلود نکنیم. از همه مهم‌تر، حواسمان به آبروی آقا مرتضی ها باشد.
پاشایی رفت، پاشایی هایی که مانده اند را دریابیم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا