سلام؛
بیکار یا باکار، خوش یا ناخوش، سرماخورده یا سالم (مثه الان که "سرما" خورده منو!!!)...نوشتن ی دنیایی داره!
صفحه سفید رو که میذاری جلوت...تویی و کاغذ و خودکار (مانیتور و کیبورد هم میشه! :| ) و ی دنیایی که میسازیش...از اول! از ب بسم الله...
آدما (حداقل من!) دوس داریم قدرت داشته باشیم...ی قدرت بینهایت. وقتی داری مینویسی...خودکارت میشه عصای موسی، میتونی باهاش دریاهارو بشکافی، میتونی ماهو نصف کنی، میشه به همه مردم دنیا از تو ی سبد دبل-برگر با سیبزمینی و نوشابه بدی...میتونی هر کاری بکنی، اصن میشه دریاهارو بسازی...توشم بجا آب، شیرکاکائو بریزی، بدون روغن پالم و نگهدارنده! یا ماهو 6 ضلعی با ی ضبدر روش بسازی...خلق کنی...
همیشه فک میکردم نوشتن چرا اینقد خوبه؟ چرا آدمو آروم میکنه؟...یکم که فک کردم، نویسنده خدای دنیای نوشتشه!...
مواد لازم برای "خدا" شدن...کاغذ، خودکار، ی بیکار که در سر سودای ربوبیت داره و ترجیحن ی لیوان چایی! (لیوان چایی رو بسته به ذائقهی خانوادتون میتونین با قهوه یا دمنوش های گیاهی جایگزین کنین! )
تیتراژ به خانه برمیگردیم...