۶ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

رهگذر محترم

سرک کشیدن خیلی هم سخت نیست وقتی دیوار خوش‌بختیت به بلندی خنده‌هایت نباشد. رهگذر محترم؛ لطفا قلاب بگیر؛ میخواهم دزدکی به خانه‌ی یک غریبه نگاه کنم.

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میرزا

بهترین هدیه

مرگ خیلی ساده‌س، زیادی ساده‌س. یکی که امروز هست، فردا نیست؛ همین!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

چهارتا سمبش به زمین؛ دوتا شاخش به هوا

سر به هوایی خیلی هم خوبه، خیلی خیلی!
از همون خیلی بچگی ها بود؛ از وقتی یادمه؛ می‌گفتن سر به هوایی خوب نیست. می‌گفتن بچه خوب که سر به هوا نمی‌شه. می‌گفتن سر به زیر باش پسر. می‌گفتن ولی قوز نه. می‌گفتن نزدیک تلویزیون نشین چشات ضعیف میشه. می‌گفتن در دیزی بازه. می‌گفتن دم خر درازه. می‌گفتن و می‌بافتن. می‌گفتن هرچی هست رو همین زمینه. می‌گفتن آدم سر به هوا می‌افته تو چاله، می‌افته تو چاه. شاید باورتون نشه ولی رابطه مستقیمی بین کیفیت آسفالت کوچه های محل زندگی افراد با نوع تفکراتشون وجود داره؛ مغزاشون چاله چوله داشت. طبق رسومات چندین و چند هزار ساله؛ بزرگترهای بزرگترهامون چاه های تفکراتشون را بعد از کندن، پر_نکرده، ول کرده بودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
میرزا

ده بند

- هان...چی شد؟ چرا خاموش شد؟
آن روز صدای ساعت ناگهان قطع شد. اول کار نفهمیدم. لحظه‌های اول بیدار شدن؛ مثل همیشه گیج و منگ بودم. قوه‌ی تحلیل آدم اول صبح دوزار هم نمی‌ارزد. در لحظه‌ی بیدار شدن؛ بزرگ‌ترین دست‌آورد سیستم مغز و نخاع و بصل نخاع، چیزی بیشتر از اولویت‌گذاری بین خاراندن سر یا کش دادن دست و پا نیست. دست و پایم را کش دادم.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میرزا

گرگ و میش

برای بار هزارم، دو هزارم، به آهنگ هایی که توی گوشیش داشت، گوش داد. خودش هم دیگر دقیق نمی‌دانست، حساب روزها از دستش در رفته بود. ساعتش هم چندوقت پیش باتری تمام کرده بود. دلیلی نداشت باتریش را عوض کند. روز و شبی نبود؛ از آن روز به بعد همیشه هوا گرگ و میش مانده بود.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
میرزا

خورده نگاه

چشم‌هام افتاد تو چشم‌هاش؛ چشم هاش افتاد تو چشم‌هام؛ نمیدونم چی شد. یعنی...یعنی یادم نمی‌آید. ولی یچیز شکست. یچیز افتاد شکست. ندیدم چی بود. صداش هم نیومد. ولی مطمئنم. آخه تیکه هاش از آن به بعد همه‌جا هست؛ این‌ور، اون‌ور، زیر فرش، زیر کابینت.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
میرزا