خاطره چیه؟
همین الان کلی خاطره دارید که جلو چشم‌هاتون نیست و با یک عکس، آهنگ یا یکی دو جمله هم‌صحبتی با یک دوست قدیمی یادآوری می‌شوند! الان نیستند و ده دقیقه دیگه خاطره هستند و فردا، باز نیستند!
از کجا می‌دونید چی خاطره است و چی نیست؟ شاید داشته باشیم همه چی رو از اول، مزه صبحونه فردا، بوی بارون پس فردا. از همون اول؛ یا همون آخر! یا وسط. بستگی داره دنیا رو چطوری می‌کشید رو کاغذ. یکسری ها دایره؛ یکسری خط. بعضی هم خطخطی! 
من ذوزنقه میکشم. دوتا ضلعش بهم نمی‌رسند و دوتا دیگه متقاطع‌اند. این‌جا نه؛ دو تقاطع آن طرف‌تر! نه؟! یک شهری، کشوری، ساعتی، سالی! بالاخره متقاطع‌‌اند! می‌خورند به هم!
راستی اهل کجایی؟ من اهل همان چهارراه تصادفم! روی خط عابر، دقیقا روی خط عابر؛ بین خط بیست و بیست یکم! اهل همان زمان که فهمیدم می‌شود آخرین چیزی که قبل مردنت می‌شنوی چیزی بیشتر از صدای جیغ ترمز یک ماشین یا بوق دستگاه های بیمارستان باشد. می‌تواند سلام گرد باشد! ولی تهش تهش ذوزنقه‌ای! با دو ضلع خیلی موازی و دو ضلع خیلی متقاطع!
راستی آن دو ضلع دیگر ذوزنقه که باهم موازی بودند، دوباره یادتان آمد؟ همین الان خاطره شدند و فراموش شدند و یادآوری شدند و با بستن این صفحه باز خاطره می‌شوند، می‌افتند یک گوشه!
شاید آخر این متن یک جمله باشد که چیزهایی را یادتان بیاورد که فکرش را هم نکنید.
شاید هم نباشد. 
شاید هم وجود نداشته باشد.
شاید دیگر نباشد، یا باشد و به فکرتان باشد. بستگی به خودتان دارد، موازی دوست دارید یا متقاطع؟