راه‌های زیادی برای جوان ماندن وجود دارد. خوردن روغن زیتون؛ زدن کرم ضد آفتاب، تنظیم ساعت خواب و فراموشی خاطرات!
خاطرات هم نه "خاطرات"! خیلی ساده و عادی، همه‌ی همان لحظات خوب و بد که داشته‌اید! اینطوری نه بوی نم می‌گیرد؛ نه کپک می‌زنید؛ نه تکراری می‌شوید! مثل همه این‌هایی که باید با لبخند برای بار هزارم به خاطرات سربازی و ازدواج و الخ‌شان گوش داد. بعد برای این‌که ناراحت نشود هرازچندی یک "چه جالب" ول داد وسط حرفشان! غافل ازین که دلت پر می‌زند برای اینکه منبر تمام بشود و با یک "ببخشید، چند لحظه!" بپیچی و بروی این‌ستای‌ات را چک کنی!

پ.ن: با عزیزی راه می‌رفتیم، سه چهار خاطره گفتم، گفت: "این‌ها که قبلا گفته‌ای! همین‌جا! چطور است راهمان را عوض کنیم؟ شاید خاطرات‌ات هم جدید بشود!" باید یک حد زمانی بگذارم، خاطرات قبلش را برای آشناها تعریف نکنم!
راستی راهمان را هم عوض کنیم؛ گور پدر قانون حمار؛ جددی!

یک) بچه ها را دوست دارم، همیشه خاطره می‌سازند!