حرف ثقیل الهضم است. قورت‌اش که می‌دهی، سر دلت می‌ماند، ترش می‌کنی، عق می‌زنی، حرفت را بالا می‌آوری! بعد نمی‌دانم چه مرضی است، حرفی که مدت ها مزه مزه کرده‌ای؛ جویده ای را، دوباره قورت می‌دهی.
الکی نیست که واحد آدم و شتر هردو «نفر» است. بین‌مان شباهت عجیبیست. هردو نشخوار می‌کنیم، از قضا، چیزهای شبیه همی را هم نشخوار می‌کنیم؛ یکی خار و خاشاک،یکی هم حرف. نشخوار هم که... نشخوار است دیگر. فقط گلوی آدم درد می‌گیرد که با شربتی، آب جوشی، چیزی خوب می‌شود. فدای سرت!