"هوووم...خب اون دیوار رو چه رنگی کنم؟"
رنگ یک اتاق رو تا می‌شود عوض نکنید. رنگ اتاق که عوض می‌شود، کل خاطرات اتاق می‌رود زیر یک لایه رنگ. کاغذ دیواری که حرفش را نزن. کاغذ دیواری مناسب انتخاب کنی، خَلاء را میشه تبدیل کرد به اتاق مهمان...ولی خب، خلاء برای خودش شخصیت دارد، گل شبدر چه کم از لاله‌ی قرمز دارد؟ و کلی شعر دیگه که تهش میشه اون چیزی که باید بشه. که باید بشه: رنگ کردن خوب نیست. که باید بشه: تغییر دکراسیون هم خوب نیست؛ اصلا آدم که تنبل باشد، تغییر را هزار جور تشبیه می‌کند به انحطاط اخلاقیات بشری، وصل می‌کند به گرمایش زمین...ماست‌مالی های الکی...ماست‌مالی های الکی...
میگفتم...تغییر دکراسیون فکرم خیلی سخت است. اصن نمیدانم رنگ بزنم...نزنم...واقعن نمی‌دانم که اگر بخواهم رنگ هم بزنم، دیوار بین پارسال و امسال را چه رنگی بزنم...سفید...خاکستری...سیاه...
تازه فقط رنگ دیوار نیست، خاطره ها رو چطوری بچینم که فکرم بزرگتر به نظر بیاد، نور هم زیاد بیاد توی فکرم. تاریک بود دکور قبلی، آدم دلش می‌گرفت. فرض کن خاطره ها را هم چیدم، کف پوش را چه کنم، موکت، سنگ، سرامیک، پارکت...پارکت...
پارکت، پارکت، پارکت...بوستانت،خیابانت، میدانت، لعنت به اسم هایی که زیادند. که همه‌جا هستند. که یکبار که مهم می‌شوند، دیگه هر جارو نگاه می‌کنی؛ یک‌طوری حضور دارند...یک‌طوره پوزخند طور! لعنت به اسم هایی که زیادند...و دوصد لعنت به اسم هایی که کم‌اند... مساحت زیر اسم که ثابت است. زیاد ها زیادند! پس ارتفاعشان کم می‌شود...ولی اسم هایی که کم‌اند، ارتفاعی دارند که بیا و ببین...باید جدول مختصات دکارتی رو دوباره رسم کنی، سه باره گاهی. لعنت!! آخر شهرداری غلط کرده است اسمت را گذاشته است روی کوچه و خیابان...آخر...آخر غلط کرده‌ایی اسمت رو با اسم میدان و محله یکی انتخاب کرده ایی. گوگل‌مپ به چه حقی هروقت که دلش بخواهد عکس آپدیت شده‌ات را دارد؟
حواستان باشد. همان اول ها...اسم نباید خیلی زیاد باشد، نه خیلی کم...اسم باید خیلی خیلی معمولی باشد. آدم ها هم نباید خیلی زیاد باشند، نه خیلی کم...باید معمولی معمولی باشند...که وقتی رفتند... نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!